متن در مورد چراغ های شهر ، متن زیبا و شعر نو درباره چراغ نفتی و روشنایی
متن در مورد چراغ های شهر
متن در مورد چراغ های شهر ، متن زیبا و شعر
نو درباره چراغ نفتی و روشنایی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب
که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
متن در مورد چراغ های شهر
عطرِ تو تراود مگر از بسترم امشب
کاین گونه گریزان شده خواب از سرم امشب
بیدار نشستم که غمت را چو چراغی
از شب بِسِتانم، به سحر بِسپُرم امشب.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن زیبا در مورد چراغ های شهر
خودم نمی دیدم اما
شب ها
بین چراغ برق و
خانه تان می ایستادم
که نور پشت سرم
قد سایه ام را تا پنجره ی اتاق تو بالا ببرد
هیچ وقت چیزی نمی گفت اما
آن روزها
هم راه شدن
با کسی که موهای تو را دیده
حس خوبی داشت
متن درباره چراغ های شهر
یک عالمه درخت بریده اند،
یک عالمه نیمکت چوبی ساخته اند،
یک عالمه چراغ روشن است
یک عالمه هوا دونفره است آنوقت من ،
تنها نشسته ام به انتظار…
اسراف نیست؟!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ی چراغ های شهر
تو را به بازی شمع
و نور خوانده بودم
چه شد که دلت
با چراغ کوچه رفت؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
شعر درباره چراغ های شهر
– اینایی که میگن
شبا نباید چیزی خورد،
حرف مفت میزنن ،
اگه نمیشه پس یخچال
چرا چراغ داره!؟!
شعر در مورد چراغ های شهر
پشت چراغ قرمز بایست
میخواهم ببوسمت
تا پلیس نامحسوس
نان سفره اش را
از بوسه های ما
به خانه اش ببرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد چراغ های شهر
تا نه از گریه شدم کور بیا
ورنه چه سود
از چراغی که بگیرند
به نابینایی.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن زیبا در مورد چراغ های شهر
بی روی تو خورشید جهانسوز مباد
هم بیتو چراغ عالم افروز مباد
با وصل تو کس چو من بد آموز مباد
روزی که ترا نبینم آن روز مباد
متن درباره چراغ های شهر
شب است و ره گم کرده ام،
در کولاک زمستانی
مرا به خود دلالت کن ،
ای خانه ی چراغانی!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن درباره ی چراغ های شهر
دوئل چشمهایت را دوست دارم .
وقتی که نگاهم می کنی
این شعر هم دلش برایت تنگ می شود.
“چراغ ها را من خاموش می کنم”
می خواهم این بار با روشنایی چشمهایت
سپیدآریِ یک شب زیبا را
به تمنّای این شعر دعوت کنم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔.
شعر درباره چراغ های شهر
تا نه از گریه شدم کور بیا
ورنه چه سود
از چراغی که بگیرند
به نابینایی.
بیشتر بخوانید : شعر در مورد دزفول ، شعر در مورد مقاومت و پایداری مردم دزفول
شعر در مورد چراغ های شهر
اگر به خانه ی من آمدی
برای من
ای مهربان!
چراغ بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن در مورد چراغ های شهر
به همین هم شکر
به همین هوای مشترکی
که زیر آسمان این شهر
با تو نفس می کشم
به همین پرسه در خیابانی
که اگر چراغ قرمز نداشت
مرا به خانه تو می رساند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
متن زیبا در مورد چراغ های شهر
آدم ها همه می پندارند که زنده اند ..
برای آنها تنها نشانه ى حیات
بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمی پرسد ،
آهای فلانی
از خانه دلت چه خبر؟
گرم است؟
چراغش نوری دارد هنوز؟
متن درباره چراغ های شهر
دوست خوب مثل
چراغ توی تاریکیه
اما یادت باشه
به روشنایی رسیدی
دورش نندازی…
Comments
Post a Comment